شاهنامه
دومین بخش
جمشید کیومرثی
|
در این بخش فردوسی بزرگ، این فرزانه ی مردم دوست ایرانی امانت داری خود را با بزرگواری به رخ خواننده می کشد و می فرماید:
" هرچه که من در این کتاب می نویسم همه مطالبی است که به من گفته شده و همه چیزهایی اند که بر اثر دانش و علم به دست آمده و جمع آوری شده اند". وی سپس تأکید می کند که اگر چه به طور مستقیم به اصل کتاب ها دسترسی وجود نداشته اما امیدوار است این کتاب همچون نهالی در زیر سایه درخت نخلی برومند بتواند جانشینی هر چند کوچک برای آن باشد. و آنگاه خواهد بود که فردوسی می تواند خیالش راحت باشد که وظیفه ی نجات و حفظ این کتاب بزرگ را به خوبی انجام داده است.
فرزانه ی توس از همین ابتدای کتابش به خوانندگان یادآوری می کند که هیچکدام از بخش های شاهنامه دروغ نبوده و حتا با افسانه و رؤیا هم پالایش یا آرایش نیافته است. وی دریافت درست و درک راستین از مفاهیم اسطوره ای شاهنامه را به خرد خواننده واگذارده و در حالی که خواهان درک درست از میزان زمان و معانی باطنی و رمزی اشعار خود شده است آگهی می دهد که مردم بی علم ظرفیت پذیرش آن را نخواهند داشت.
با این توضیحات فردوسی در باره خلق اثرش از ابتدا می گوید: کتابی قدیمی با صفحاتی بسیار زیاد پس از حمله تازیان به سبب پراکندگی ها و دربه دری ها به بخش های مختلفی تقسیم و هر تکه در دست موبدی به امانت گذارده شده بوده که به این شکل از مصائب روزگار مصون می ماند تا این که در آن سال ها یک فرد زرتشتی دلیر که تاریخ نگار بوده و در پی کشف تاریخ راستین ایران برآمده با نام بردن آن کتاب، از همه موبدان سالخورده درخواست کمک سراسری می مند و با نوشتن نامه برای همه آنها تقاضا می کند تکه های مجزا مجزا و پراکنده را هر یکی برایش بفرستند که به این ترتیب وی قادر می شود تا کتابی به نام "خدای نامه" خلق کند.
از دید فردوسی بزرگ سؤال بزرگ آن مورخ زرتشتی ساده بود با پاسخی پر از معما و اگر و اما: چه شد؟ و چرا؟ ایرانیان با همه یپیشرفت های مادی و معنوی شان از تازیان بیابان گرد شکست خوردند؟
فرزانه ی توس از همین ابتدای کتابش به خوانندگان یادآوری می کند که هیچکدام از بخش های شاهنامه دروغ نبوده و حتا با افسانه و رؤیا هم پالایش یا آرایش نیافته است. وی دریافت درست و درک راستین از مفاهیم اسطوره ای شاهنامه را به خرد خواننده واگذارده و در حالی که خواهان درک درست از میزان زمان و معانی باطنی و رمزی اشعار خود شده است آگهی می دهد که مردم بی علم ظرفیت پذیرش آن را نخواهند داشت.
با این توضیحات فردوسی در باره خلق اثرش از ابتدا می گوید: کتابی قدیمی با صفحاتی بسیار زیاد پس از حمله تازیان به سبب پراکندگی ها و دربه دری ها به بخش های مختلفی تقسیم و هر تکه در دست موبدی به امانت گذارده شده بوده که به این شکل از مصائب روزگار مصون می ماند تا این که در آن سال ها یک فرد زرتشتی دلیر که تاریخ نگار بوده و در پی کشف تاریخ راستین ایران برآمده با نام بردن آن کتاب، از همه موبدان سالخورده درخواست کمک سراسری می مند و با نوشتن نامه برای همه آنها تقاضا می کند تکه های مجزا مجزا و پراکنده را هر یکی برایش بفرستند که به این ترتیب وی قادر می شود تا کتابی به نام "خدای نامه" خلق کند.
از دید فردوسی بزرگ سؤال بزرگ آن مورخ زرتشتی ساده بود با پاسخی پر از معما و اگر و اما: چه شد؟ و چرا؟ ایرانیان با همه یپیشرفت های مادی و معنوی شان از تازیان بیابان گرد شکست خوردند؟
داستان دقیقی شاعر: حکیم توس آنگاه به شرح آغاز کار دقیقی به عنوان نخستین نویسنده شاهنامه پرداخته و پرده از قتل نامردانه این میهن پرست ایرانی به دست مزدوران دربار سلطنت غزنوی برمی دارد.
بنیاد نهادن کتاب:
دوران خفقان و سانسور شدید تاریخ و فرهنگ و ادبیات فارسی و ایرانی است. هیچکس را شهامت قدم جلو گذاشتن نیست. سالیانی به درازای سیصد، چهارصد سال قادر بوده تا دست های استبداد دینی را بر گلوی روشنفکران ایرانی محکم و محکم تر کند تا هر نفس زیادی را در همان گلو خفه کند. به ویژه پس از به قتل رسیدن دقیقی توسط دژخیمان حکومت سلطان غزنوی به فاصله ی کوتاهی از آغاز کارش مورخ زرتشتی صاحب "خدای نامه" نه می توانست درخواست خود را با غریبه ها در میان بگذارد و یارانی را برای انجام نظر خود پیدا کند و نه کسی خودبه خود از این قضیه آگاهی می یافت. هر چه بود می بایست در میان خانواده های زرتشتی دهان به دهان و گوش به گوش بچرخد تا شخصی که مرد این کارزار است را برای انجام این سترگ فراخواند. اما فردوسی نوع ارتباطش با زرتشتیان را در سطحی بسیار سری و مخفی بوده به خواننده آگهی نمی دهد و تنها به بیان این نکته بسنده می کند که به واسطه ی وجود دوستی بسیار مهربان که با او هم پوست بوده ، هم از وجود کتاب آگاهی می یابد و هم خبردار می شود که دقیقی به چه خاطر کشته شده است و هم خوب می داند جانشین دقیقی هم در معرض ترور قرار خواهد گرفت.
دلیر توسی اما به نیکی آگاه است که باید چنان ارتباطی با نزدیکان داشته باشد که در صورت زنده نماندن و کشته شدن، کارش متوقف نشده و توسط دیگری دنبال شود. او خوب آگاه است که همه سرمایه اش در این راه خواهد رفت و هیچ کس دیگری هم قادر به تأمین مخارج زندگی او نخواهد بود. چرا که زرتشتیان زمانه، تنها نامی از دهقان برایشان به یادگار مانده و در زیر پرداخت جزیه و تبعیضات و تضییقات حکومتی و اُمتی، نان شب خود را به زحمت فراهم می آورند. با همه اصراری که بسیاری از مورخان و ادیبان قدیم و جدید بر معامله شاهنامه با مقداری پول درباری ، فردوسی بزرگ به روشنی می نویسد که مطمئن است کسی خریدار کتابش نخواهد بود. اصولن حتا تکرار این ادعا با درک درست اوضاع و احوال حکومت ، مسلمانان و زرتشتیان در آن زمان، بسیار مسخره به نظر می رسد.
بالاخره فردوسی سبب وجود آنهمه سانسور و خفقان بر جامعه فرهنگی آن روز ایران را در سه بیت به روشنی بیان می کند:
"سراسر کشور در خشم و غضب سلطان غزنوی می سوزد و سانسورچی های حکومتی که همه ی قدرت اجتماعی را یکدست قبضه کرده بودند و برای انجام هر قتل و جنایتی بر علیه مردم و به ویژه روشنفکران مختار بوده و باور داشتند که هیچ چیزی از سخنان خدا که توسط پیامبر اسلام(ص) برای راهنمایی بشر آمده است بهتر و برتر نبوده و نیست و نخواهد بود و بنابراین همه ی نوشته ها ، کتاب ها و حتا علوم دیگری که از این دایره بیرونند محکوم به فنا و نیستی خواهند بود و بادی از میانشان برد."
دلیر توسی اما به نیکی آگاه است که باید چنان ارتباطی با نزدیکان داشته باشد که در صورت زنده نماندن و کشته شدن، کارش متوقف نشده و توسط دیگری دنبال شود. او خوب آگاه است که همه سرمایه اش در این راه خواهد رفت و هیچ کس دیگری هم قادر به تأمین مخارج زندگی او نخواهد بود. چرا که زرتشتیان زمانه، تنها نامی از دهقان برایشان به یادگار مانده و در زیر پرداخت جزیه و تبعیضات و تضییقات حکومتی و اُمتی، نان شب خود را به زحمت فراهم می آورند. با همه اصراری که بسیاری از مورخان و ادیبان قدیم و جدید بر معامله شاهنامه با مقداری پول درباری ، فردوسی بزرگ به روشنی می نویسد که مطمئن است کسی خریدار کتابش نخواهد بود. اصولن حتا تکرار این ادعا با درک درست اوضاع و احوال حکومت ، مسلمانان و زرتشتیان در آن زمان، بسیار مسخره به نظر می رسد.
بالاخره فردوسی سبب وجود آنهمه سانسور و خفقان بر جامعه فرهنگی آن روز ایران را در سه بیت به روشنی بیان می کند:
"سراسر کشور در خشم و غضب سلطان غزنوی می سوزد و سانسورچی های حکومتی که همه ی قدرت اجتماعی را یکدست قبضه کرده بودند و برای انجام هر قتل و جنایتی بر علیه مردم و به ویژه روشنفکران مختار بوده و باور داشتند که هیچ چیزی از سخنان خدا که توسط پیامبر اسلام(ص) برای راهنمایی بشر آمده است بهتر و برتر نبوده و نیست و نخواهد بود و بنابراین همه ی نوشته ها ، کتاب ها و حتا علوم دیگری که از این دایره بیرونند محکوم به فنا و نیستی خواهند بود و بادی از میانشان برد."
در داستان ابومنصور: ابومنصور وزیر فرزانه سلطان محمود غزنوی که فردوسی از او به خوبی یاد می کند نیز در همین اثنا و در حالی که در خفا با فردوسی مراودات فرهنگی دارد به طور اسرار آمیزی ناپدید می شود و جسدش هم هیچگاه پیدا نمی شود.
اگر چه ممیزی های حکومتی بعد از مرگ فردوسی بزرگ پس از آنکه متوجه ی تأثیر روزافزون اشعار شاهنامه در میان مردم شدند، به سراغ کاتبان شاهنامه که آن روزهای به سبب درخواست فراوان در همه جا پیدا می شدند رفتند و آنان را مجبور به افزودن بسیاری ابیات ناموزون دیگر به این بخش و بخش های دیگر شاهنامه کردند تا با افزایش جلو های ویژه از به خیال خودشان آن را با دروغ های بزرگ و کوچک آن آلوده کنند. امروز باور شاهنامه پژوهان بر این است که نزدیک به نیمی از شاهنامه از این دست افزودنی هاست.
آری اینچنین است که ما امروز پرده از همه یا دستکم بخشی از این دروغ های افزوده پس خواهیم زد.
اگر چه ممیزی های حکومتی بعد از مرگ فردوسی بزرگ پس از آنکه متوجه ی تأثیر روزافزون اشعار شاهنامه در میان مردم شدند، به سراغ کاتبان شاهنامه که آن روزهای به سبب درخواست فراوان در همه جا پیدا می شدند رفتند و آنان را مجبور به افزودن بسیاری ابیات ناموزون دیگر به این بخش و بخش های دیگر شاهنامه کردند تا با افزایش جلو های ویژه از به خیال خودشان آن را با دروغ های بزرگ و کوچک آن آلوده کنند. امروز باور شاهنامه پژوهان بر این است که نزدیک به نیمی از شاهنامه از این دست افزودنی هاست.
آری اینچنین است که ما امروز پرده از همه یا دستکم بخشی از این دروغ های افزوده پس خواهیم زد.